کد مطلب:225140 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:187

صورت نسخه عهدی که مأمون بن رشید به خط خودش در کعبه معظمه در قلم تحریر درآورده اس
هذا كتاب لعبدالله بن هارون أمیرالمؤمنین كتبه له عبدالله بن هارون أمیرالمؤمنین فی صحة من عقله، و جواز من أمره، و صدق نیته فیما كتب فی كتابه هذا و معرفة بما فیه من الفضل و الصلاح له و لأهل بیته و جماعة المسلمین أن أمیرالمؤمنین هارون و لانی العهد و الخلافة، و جمیع امور المسلمین فی سلطانه بعد أخی محمد بن هارون و لانی فی حیاته ثغور خراسان و كورها و جمیع أعمالها، و شرط علی محمد بن هارون الوفاء بما عقدلی من الخلافة، و ولایة امور العباد و البلاد بعده، و ولایة خراسان و جمیع أعمالها. و أن لا یعرض لی فی شی ء مما أقطعنی أمیرالمؤمنین و أبتاع لی من الضیاع و العقد و الرباع، أو ابتعت منه من ذالك و ما أعطانی أمیرالمؤمنین من الأموال و الجوهر و الكساء و المتاع و الدواب و الرقیق و غیر ذلك. و لا یعرض لی و لا لأحد من عمالی و كتابی به سبب محاسبة و لا یتبع لی فی ذلك و لا لأحد منهم أبدا، و لا یدخل علی و لا علیهم و لا علی من كان معی و من استعنت به من جمیع الناس مكروها فی نفس و لا دم و لا شعر و بشر و لا مال و لا صغیر من الامور و لا كبیر فأجابه الی ذالك و أقر به و كتب له كتابا أكد فیه علی نفسه و رضی به أمیرالمؤمنین هارون و قبله، و عرف صدق نیته فیه. فشرطت لأمیرالمؤمنین و جعلت له علی نفسی أن أسمع لمحمد و اطیع و لا أعصیه و أنصحه و لا أغشه و اوفی ببیعته و ولایته، و لا أغدر و لا أنكث، و أنفذ كتبه و اموره و احسن موازرته و جهاد عدوه فی ناحیتی ما وفا الی بما شرط لأمیرالمؤمنین و رضی به أمیرالمؤمنین و لم یتبعنی بشی ء من ذالك، و لم ینقض أمر أمن الامور التی شرطها أمیرالمؤمنین لی علیه.



[ صفحه 171]



فان احتاج محمد بن أمیرالمؤمنین الی جند و كتب الی یأمرنی باشخاصه الیه أو الی ناحیة من النواحی أو الی عدو من أعدائه خالفه أو أراد نقص شی ء من سلطانه أو سلطانی الذی أسنده أمیرالمؤمنین الینا و لانا ایاه فعلی أن انفذ أمره و لا اخالفه، و لا اقصر فی شی ء كتب به الی. و ان أراد محمد أن یولی رجلا من ولده العهد و الخلافة من بعدی فذالك له ما وفا لی بما جعله أمیرالمؤمنین الی و اشترط لی علیه و شرط علی نفسه فی أمری و علی انفاذ ذالك و الوفاء له به، و لا أنقص من ذالك و لا اغیره و لا ابد له و لا اقدم قبله أحدا من ولدی و لا قریبا و لا بعیدا من الناس أجمعین الا أن یولی أمیرالمؤمنین هارون أحدا من ولده العهد من بعدی فیلزمنی و محمدا الوفاء له. و جعلت لأمیرالمؤمنین و محمد علی الوفاء بما شرطت و سمیت فی كتابی هذا ما وفا لی محمد بجمیع ما اشترط لی أمیرالمؤمنین علیه فی نفسی و ما أعطایی أمیرالمؤمنین من جمیع الأشیاء المسماة فی هذا الكتاب الذی كتبه لی، و علی عهدالله و میثاقه و ذمة أمیرالمؤمنین و ذمتی و ذمم آبائی و ذمم المؤمنین و أشد ما أخذالله علی النبیین و المرسلین من خلقه أجمعین من عهوده و مواثیقه، و الأیمان الموكدة التی أمر الله بالوفاء بها، و نهی عن نقضها و تبدیلها. فان أنا نقضت شیئا مما شرطت و سمیت فی كتابی هذا أو غیرت أو بدلت أو نكثت أو غدرت فبرئت من الله عزوجل و من ولایته و دینه و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و لقیت الله یوم القیامة كافرا مشركا. و كل امرأة هی لی الیوم أو أتزوجها الی ثلثین سنة طالق ثلاثا البتة، طلاق الحرج، و كل مملوك هو لی الیوم أو أملكه الی ثلثین سنة أحرار لوجه الله، و علی المشی الی بیت الله الحرام الذی بمكة ثلاثین حجة نذرا واجبا علی فی عنقی حافیا راجلا لا یقبل الله منی الا الوفاء بذالك، و كل مال لی أو أملكه الی ثلثین سنة هدی بالغ الكعبة. و كل ما جعلت لأمیرالمؤمنین و شرطت له فی كتابی هذا لازم لی لا أضمر



[ صفحه 172]



غیره، و لا أنوی غیره، و شهد سلیمان بن أمیرالمؤمنین و فلان و فلان و كتب فی ذی الحجة سنه ست و ثمانین و مائة. این پیمان نامه ایست كه عبدالله مأمون تقدیم خدمت پدرش هارون می نماید در حال درستی خرد و راستی آهنگ به آنچه در آن نگاشته و صلاح او و اهل بیت او و عموم مسلمانان در آن است كه هارون الرشید در زمان سلطنت خودش به ولایت عهد و خلافت و تمامت امور مسلمانان بعد از برادرم محمد بن هارون برگزید و در زمان زندگانی خودش ثغور خراسان و شهرها و جمیع اعمال خراسان را به ولایت من مقرر داشت. و بر محمد بن هارون شرط نهاد كه به تمامت این جمله وفا نماید و در آنچه هارون به من بخشیده از ولایات و ایالات و اموال و اثقال و جواهر و دواب و عقار و ضیاع با من تعرض نكند و هم چنین متعرض هیچیك از عمال و كتاب من بهیچ وجه من الوجوه و هیچ زمانی از ازمنه تعرض نجوید و مكروهی به من یا ایشان در هیچ چیز نرساند و محمد بن هارون در تمامت این شرایط كه پدرش بر نهاد اجابت كرد. لاجرم هارون بعد از آنكه بر آنچه فرموده بود محمد به جای آورد اقرار نمود و بنوشت و وثیقه بداد ولایت عهد و خلافت او را مستقر گردانید و هم اكنون من نیز در خدمت أمیرالمؤمنین شرط می كنم و بر نفس خود متحتم می گردانم كه آنچه محمد فرماید اطاعت كنم و در اوامر و نواهی او عصیان نورزم و از دولتخواهی او كناری نجویم و با او بخیانت نروم و بلوازم بیعت و ولایت او وفا كنم و بغدر و مكیدت نگذرم و نكث عهد نكنم و كتب او و اوامر و امور او را نافذ بگردانم و در موازات او و مجاهدت با دشمنان او چندانكه با من به وفا كار كند به نیكوئی و خوبی رفتار نمایم. و او نیز در تمامت شرایطی كه امیرالمؤمنین در كار من با او كرده است و رقم نموده است رضای او را بدست آورد و با من بكرداری كه مرا ناگوار افتد اقدام نورزد و اگر محمد بن هارون را حاجتی به لشكر پدید شود و به من بنویسد تا به یاری او بفرستم یا به ناحیه ی از نواحی یا به گروهی از دشمنان او كه به خصومت برخاسته با او



[ صفحه 173]



مخالفت ورزد یا به آن اندیشه رود كه از قدرت و مكانت سلطنتش و یا استقلال سلطنت من كه امیرالمؤمنین هارون به ما تفویض كرده است بكاهد بر من واجب است كه فرمان امین را جاری سازم و با او بمخالفت نروم و در هر چه به من مكتوب نموده است تقصیر نورزم. و نیز اگر محمد بر آن اراده شود كه تنی از فرزندانش را ولایت عهد دهد كه بعد از مرگ من براریكه خلافت برآید در صورتیكه به آنچه امیرالمؤمنین برای من مقرر فرموده و بر وی شرط كرده و محمد خودش نیز بر خویشتن فرض نموده در حق من به جای آورد این اختیار را خواهد داشت و بر من است كه در تقریر ولایت عهد فرزندش معاونت كنم و مخالفت نورزم و به تغییر و تبدیل آن خاطر نبندم و هیچیك از فرزندان یا اقارب خود یا احدی از خلقان را پس از موت خودم بر آنكه او ولایت داده مقدم نگردانم. مگر اینكه هارون الرشید در زمان حیات خودش دیگری از فرزندانش را به ولایت عهد انتخاب فرماید كه بعد از من بر سریر خلافت جای كند این وقت بر من و محمد لازم است كه آنچه هارون اراده كرده است اطاعت كنیم. و من برای امیرالمؤمنین و محمد شرط كردم و عهد بستم كه بر آنچه در این مكتوب خود یاد كرده ام و نام برده ام وفا نمایم مادامی كه محمد بن هارون در آن جمله كه امیرالمؤمنین به ولایت من مقرر ساخته و با من عطا فرموده و محمد به وفای آن شرط كرده است وفا كند و اینك بر من است عهد و پیمان یزدان و ذمه امیرالمؤمنین و ذمه و میثاق خودم و مواثیق پدرانم و ذمه مؤمنان و بر من است شدیدترین عهد و پیمانی كه خداوند تعالی بر پیغمبران و فرستادگان خود از میان مخلوق خود گرفته و آن مواثیق و پیمانها و سوگندهای سختی كه خدای به وفای آن امر و از نقض و تبدیل آن نهی فرموده است كه اگر من از آن جمله چیزهائی كه در این مكتوب خود مندرج و نامدار نموده و شرط بر نهاده ام چیزی را نقض نمایم یا تغییر یا تبدیلی در آن روا دارم یا نكث عهدی نمایم یا غدر و حیلتی بكار آورم همانا از حضرت خدای عزوجل



[ صفحه 174]



و ولایت او و دین مبین او و از محمد رسول او صلی الله علیه و آله بیزار باشم و در روز بر انگیزش به حال كفر و شرك انگیخته شوم. و هر زنی و زوجه ی كه امروز به عقد من اندر است و تا مدت سی سال دیگر تزویج و به عقد خویش درآورم سه طلاقه باشد و رجعتی نداشته باشد و هر مملوكی را كه امروز مالك آن هستم یا تا سی سال دیگر بقید تملیك خود درآورم بجمله در راه خدای آزاد باشد و بر من خواهد بود كه سی دفعه با پای برهنه و پیاده اقامت حج نمایم و خدای تعالی این جمله را جز اینكه به آنچه عهد كرده ام وفا كنم از من پذیرفتار نشود و حج مرا مقبول نگرداند و هر مالی و بضاعتی كه امروز دارم یا تا سی سال دیگر مالك آن شوم هدیه و پیشكش پیشگاه كعبه معظمه باشد. اگر مخالف آنچه كه عهد كرده ام كار كنم و هر چه در این نوشته خود در حق امیرالمؤمنین قرار داده ام و بوفای آن شرط كرده ام بجمله ادای آن بر من لازم است و غیر از آن را كه در خاطر نمی گذرانم و سلیمان بن امیرالمؤمنین و فلان و فلان بر این مكتوب گواه گردیدند، و این عهدنامه در ماه ذی الحجه به سال یكصد و هشتاد و ششم مرقوم شد. غریب این است كه اندكی برنیامد كه این دو برادر در این جمله به مخالفت افتاده و هیچیك از این عهود را به جای نیاوردند.